vendredi, juin 22, 2012

اگر وزیر اطلاعات دروغ نگفته باشد، از این خوشتر نباشد



 

اگر وزیر اطلاعات دروغ نگفته باشد، از این خوشتر نباشد

ایرج شکری
مصلحی وزیر اطلاعات رژیم در یک سخنرانی در اجتماعی در روز اول تیر که از آن با عنوان «چهارمین نشست تخصصی حقوق بشر »* یاد شده است مطالبی در مورد توطئه های دشمنان علیه رژیم از جمله توطته سایبری بیان کرده است. اما قسمتی از سخنان او - که اگر درست باشد، اتفاقا به لحاظ سیاسی اهمیت به مراتب بیشتر از این یا آن «توطئه» سایبری و غیر سایبری دارد-، در سیایت های مختلقی که آن را نقل کرده اند دیده نمی شود. خبرگزاری فاس هم که منتشر کننده این قسمت بوده است فرمایشات وزیر اطلاعات را که ساعت 12 و سی سه دقیقه روز اول تیر منتشر کرده بود، در غروب همانروز دیگر در صفحه اول نداشت. خبر آنلاین آن قسمت حذف شده را به نقل از خبرگزاری فارس نقل کرده است. آخوند مصلحی در سخنان خود ضمن تکرار ادعای همیشگی رژیم که مساله حقوق بشر از«حربه های جنگ نرم دشمنان» علیه نظام است و این که یک روز بعد از صدور «قطعنامه حقوق بشر علیه ایران»، کاترین اشتون «خواهان آزادی بی قید و سران فتنه شد»، وتاکید بر «حمایت سرویسهای بیگانه» از آنها گفت: «حلقه‌ای از فتنه که به خارج از کشور رفته است با حلقه داخلی ارتباطات تنگاتنگ دارد و چیزی که دنبال می‌کنند براندازی نظام است، و حتی می‌گویند دفتر اسلام باید از این کشور خارج شود». آخوند مصلحی در ادامه سخنانش در همین زمینه حرفهایی زد که اگر دروغ نگفته باشد خبرخوش و شیرینی است که « از آن خوشتر نباشد».  این آخوند که مُهر تزویر و ریاکاری « با خدا و بندگان خدا» را آشکارا بر پیشانی خود دارد که همان جای مُهر (به نشانه خیلی زیاد نماز خواندن) است*، مدعی شد که:« در مقابله با فتنه در اقدامات خود، از منزل یکی از افراد مرتبط با فتنه که امروز در حلقه داخل در حال فعالیت و تلاش است جزوه‌ای به دست آوردیم که دقیقاً برای براندازی نظام طراحی کرده بودند و از این باب بود که دفتر اسلام از این کشور باید جمع شود. این جزوه واقعاً جزوه عجیبی بود». او با دادن توضیحاتی در مورد چکونگی رد یابی برای یافتن تنظیم کنندگان آن جزوه که به ادعای این آخوند «ادبیات حزب توده» بکار رفته در آن بوده است گفت:« وقتی سراغ افراد رفتیم با کمال تأسف دیدیم این افراد کسانی بودند که سابقه و پشتوانه معنوی سنگینی پشت خود داشته‌اند و بسیار شرمنده‌ام و نمی‌توانم اسم آنها را بیان کنم .هدف اول این جزوه براندازی اسلام و براندازی نظام در مرحله بعدی آن قرار دارد». این قسمت خیلی شیرین این خبر است که در حرفهای وزیر اطلاعات نظام ولایت فقیه دیده می شود. اما این آخوند مزوّر مثل سگ دروغ می گوید. او به طور ضمنی و غیر مستقیم دارد علیه «مجمع روحانیون مبارز» جو سازی می کند که محمد موسوی خوئینها از اعضای سرشناس و محوری آن است و اوائل به قدرت رسیدن خمینی شایعاتی در مورد داشتن تمایات طرفدار شوروی یا تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو در باره او راه افتاد که به گمان من علت آن را باید ا در نقشی که در ماجرای اشغال سفارت آمریکا، به عنوان سرپرست دانشجویان پیرو خط امام عهده دار شد دید و احتمالا سیا و موساد  در راه انداختن آن شایعه علیه او نقش داشتند.  ادعا و اتهام وزیر اطلاعات به «جریان فتنه» از جهت دیگری هم دروغ است و آن این که هیج آدم سیاسی بی اعتقاد به دین و هیچ فرد یا گروه برانداز اولا برچیدن اسلام از ایران را مقدم بر براندازی نظام ولایت و رذالت، قرار  نمی دهد، بلکه اول رژیم آخوندی را که با نهادهای گوناگونش و با ابزار سرکوبی مردم که همه جا می توان دید، و می شود خشم مردم را علیه آنها کانالیزه کرد،هدف قرار می دهد. از این گذشته «براندازی اسلام» یعنی چه؟ «اسلام» از جنس فکر است و در ذهن افراد جای دارد و این هم برانداختنی نیست. می شود پنبه اش را زد و تناقضات و ناکارآمدی و ایرادتش را برملا کرد اما براندازی معنا ندارد مگر این که اسلام را به همان مفهوم که خمینی پلید گرفته بود در نظر گرفته باشیم. او در آن سخنرانی سوم خرداد 58 که در کیهان 5 خرداد با تیتر« امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد» منتشر شد، تاکید کرد که «آخوند یعنی اسلام روحانیین با اسلام درهم مدغم اند»، دراین صورت اسلام را می شود برانداخت و از ایران بیرون انداخت اما در غیر از این مفهوم،  شاید بتوان گفت که به اندازه تعداد مردم سنی و شیعه ایران ، اسلام «رنگهای» متنوع دارد. از طرفی کینه ورزی و تحقیری که آخوندها نسبت به ایرانیان سنی نشان داده و می دهند، از هیچ گروه «لامذهبی» سر نزده، همچنان که آزار و اذیت و بگیر و ببندی را هم که رژیم آخوندی نسبت به «ملی – مذهبی» ها و گروههای درویشی روا  داشته، از بی دینها و کمونیستها سر نزده است. التبه کشتار مجاهدین را هم که خمینی منافقین می نامید باید به این جنایت فی سبیل الله اضافه کرد. این همه درد و رنجی که مردم «مسلمان» ایران در این سی و سه سال برده اند همه از دستگاه جبّار آخوندی و نظام ارتجاعی و استبدای و ضد انسانی و ضد ایرانیِ ولایت فقیه بوده است. آخوند مصلحی مزُوّر، ابلهانه گمان می کند امروز می تواند همان شیّادی را که خمینی سی دو- سه سال پیش برای برانگیختن تعصب مذهبی توده های ناآگاهی که عکس «امام» را در ماه دیده بودند و متشکل کردن آنان در برابر دگر اندیشانی که عواقب مصیبت بار حکومت دینی را می دانستند و با جمهوری اسلامی او موافق نبودند، بکار گرفت، بکار بگیرد. در حالی که خود مردم به خوبی می دانند که آنچه خامنه ای و دستگاه اطلاعاتی و تبلیغاتی اش «فتنه» می نامند، اعتراض به حق آنان بود به ایجاد سدی با تقلب انتخاباتی، در برابر روش مسالمت آمیز آنان برای تغییر وضع یعنی رای دادن در انتخابات.  آنها به امید تغییرات مختصری در اوضاع که انتظارش را در انجام وعده ها و تعهدات میرحسین موسوی دانشتند به او رای داده بودند، اما حاج محمود احمدی نژاد با معجزه یی که شورای نگهبان مصدرش بود، برنده انتخابات اعلام شد.  
 البته که باید «اسلام ستیزی» کرد. اسلام ستیزی به مفهوم در افتادان و تقابل با همه تحریفاتی است که طی آنها هم نقش ویرانگر یورش سپاه اسلام و نیز مقاومت ایرانیان در برابر این یورش به کلی مخدوش و دیگر گونه ثبت شده و هم در افتادن با احکام و آیاتی است که قرار دادن آنها به عنوان ضوابطی برای اداره جامعه و تنظیم روابط اجتماعی، نتیجه یی جز ساختن رژیمی ارتجاعی و سرکوبگر و بکار گرفتن خشونتهای وحشیانه علیه شهروندان ندارد. این آن چیزی است که به نسبت نفوذ و تاثیر احکام اسلام در جوامع اسلامی می توان به فراوانی مشاهده کرد. در رویا رویایی با اعمال وحشیانه یی که با استناد به دستورات اسلام و قرآن یا با دستاویزهای دینی صورت می گیرد نه تنها انتقاد باید به صریح ترین شکل صورت بگیرد، بلکه در نظام سیاسی لائیک، برای متوقف کردن اینگونه اعمال- که ممکن است احتمالا توسط گروهها یا جوامع و افرادی صورت بگیرد-،باید بدون تردید و با قاطعیت  «مشت آهنین» بکار گرفته شود. این را هم باید یاد آور شوم که احکام وحشیانه یی مثل قطع دست دزد و یا سنگسار از ضوابط و معیارهای موجود زمان در جوامعی که محل پیدایش ادیان بوده دور نبوده است و آن معیارها و ضوابط  به وسیله دین به نوعی تنظیم و ضابطه مند و شاید در مواردی تشدید و در مواردی تلطیف شده اند. به طور مثال اگر شرایطی را که برای ثابت شدن «زنا» قرار داده شده در نظر بگیریم، پیدا شدن چهار شاهد که شهادت بدهند آنان زن و مردی  را در حالتی دیده اند که مثل «میل در سرمه دان» بوده امری بسیار بعید است چون این گونه روابط پنهانی در شرایطی انجام نمی گیرد که چهار شاهد بتوانند نظاره گر آن باشند. دیگر این که ما ایرانیها هم که خیلی به ایران باستان علاقه مندیم و به آن می نازیم نباید فراموش کنیم که در دورانی که تخت جمشید از یادگارهای آن است، مثلا بریدن دماغ و گوش خطاکاران مجازاتی بوده که در موراد خاص خودش انجام می شده است. اما در دوران ما به خاطر هیچ جرمی نمی شود دماغ و گوش کسی را برید یا زن و مردی را سنگسار کرد، چشم از حدقه در آورد یا برای کورکردن مجرم، اسید در چشم او ریخت و... چنین احکامی امروز وحشیانه شمرده می شود و به کلی باطل است، حتی اگر موسی و مسیح و محمد و خدای آنان در کتابهای مقدس تعیین کرده باشد.

منابع و توضیحات:
--------------------
* لینک سخنان وزیر اطلاعات:

 **با نماز خواندن هرچقدر هم که به تکرار و به جای هفده رکعت 170 رکعت در روز باشد، پیشانی
کسی پینه نمی بندد و جای مهر در پیشانی نمی ماند. چرا که در پیشانی بر مهر نهادن، که مدت زمان آن کوتاه و منقطع است چندان اصطکاکی نیست که سبب تغییرات در پوست پیشانی و سفتی آن شود و اثر آن نمایان شود. خصوصا که می دانیم که پوست بدن پیوسته نو سازی و ترمیم می شود. برای پینه بستن پوست باید اصطکاک شدید و مستمری انجام شود. مثل پینه بستن دست در اثر بیل زدن طی ساعت مستمر و در روزهای متوالی یا بکارگرفتن ابزار کار که بافشار و اصطکاک شدید توأم است. روش مزوّرانه یی که التبه در میان خود آخوندها شناخته شده است و یکبار که دانش آموز دبیرستان بودم یک معلم تعلیمات دینی آن را به عنوان حقه بازی بعضی افراد متظاهر به  دینداری به ما یاد آور شد این است که مُهر نماز را داغ می کنند و آن را به پیشانی می بندند و این سبب ایجاد آن اثر پینه بستگی و داغ مُهر می شود. از طرف دیگر، این که کسی آنقدر وقتش را صرف نماز خواندن مستمر بکند که پیشانی اش پینه ببندد، نشانه چیزی جز ابلهی و بیکارگی او نیست.
2 تیر 1394 – 22 ژوئن 2012

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن